تحقیقی درباره «جاهلیت» و فرهنگ جاهلی
مسعود ربیعی آستانه
منظور ازجاهلیت در قرآن، به رغم ظاهر كژتاب گونه آن، آشنایی با سیر تكوین واژه جهل و اشتقاقات و همچنین كاربرد آن در علوم قرآن كریم است. در این راستا دست یابی به دیدگاه های دانشمندان علوم قرآنی، محققان و مستشرقان از اهداف دیگر تدوین این مقاله می باشد، مبنای اصلی تحقیق در این نوشتار، قرآن كریم، تفاسیر معتبر قرآنی و منابع جانبی دیگر در این باره است.درباره جاهلیت اگر چه حرف و حدیث فراوان گفته و نوشته شده است، اما با همه پربرگی هنوز نكات ناگفته و نانوشته فراوانی در خود نهفته دارد، باشد كه اندكی حجاب از رخ اندیشه های مستور جهل و جاهلی با توجه به آیات كریمه قرآن برداشته باشیم. اینك بحث را با توجه به اشتقاقات و تركیبات این كلمه در قرآن می آغازیم:
اشتقاقات و تركیبات واژه جهل در قرآن كریم به صورتهای زیر به كار رفته است:
ـ الجاهل: بقره/273 «یحسبهم الجاهل»
ـ الجاهلین: اعراف/199 «و أعرض عن الجاهلین»؛ هود/46 «أن تكون من الجاهلین»؛ یوسف/89 ـ 33 «و أكن من الجاهلین»؛ «إذ أنتم جاهلون»؛ فرقان/63 «و إذا خاطبهم الجاهلون»؛ قصص/55 «لانبتغی الجاهلین».
ـ الجاهلیة: با تركیباتی چون: ظنّ الجاهلیة، حكم الجاهلیة، حمیة الجاهلیة كه در سوره های زیر آمده است:
آل عمران/154 «یظنّون بالله غیرالحق ظنّ الجاهلیة»؛ مائده/50 «أفحكم الجاهلیة یبغون»؛ فتح/26 «فی قلوبهم الحمیة حمیة الجاهلیة».
ـ الجاهلیة الأولی: احزاب/33 «و لاتبرّجنّ تبرّج الجاهلیة الأولی».
ـ جهالة: نساء/17 «یعملون السوء بجهالة»1
صاحب مفردات در تعریف انواع جهل چنین آورده است:
«جهل: الجهل علی ثلاثة أضرب: الاوّل و هو خلوّ النفس من العلم، هذا هو الأصل، و قد جعل ذلك بعض المتكلمین معنی مقتضیاً للأفعال الجاریة علی غیرالنظام. و الثّانی: اعتقاد الشیء بخلاف ما هو علیه. و الثالث فعل الشیء بخلاف ما حقّه أن یفعل، سواء اعتقد فیه اعتقاداً صحیحاً أو فاسداً، كمن یترك الصلاة متعمداً. و علی ذلك قوله تعالی: (قالوا أتتخذنا هزواً قال أعوذ بالله أن أكون من الجاهلین) فجُعِلَ فعل الهزو جهلاً»2
جاهلیت دوره ای از ادوار تاریخ زندگانی اعراب پیش از اسلام را گویند كه در آن عصر، روزگار را به شرك و بت پرستی سپری می كردند، این دوره مشحون از اندیشه های عجیب و غریب و مبتنی بر خرافات و اوهام بوده است. كار عمده و اساسی كه اسلام پس از ظهور خود انجام داد، مردود دانستن بسیاری از افكار عهد جاهلی و در عین حال سازگار كردن پاره ای دیگر از آن افكار با اصول و مبانی دین اسلام بوده است كه در واقع این كار، تمامیت یك هنر دینی را نشان می دهد؛ یعنی سازگار كردن سنت موجود در یك قوم با قوانین و مقررات جدید.
دیدگاه كلی محققان درباره عصر جاهلی چنین است:
ادوار پیش از اسلام ـ چه دور و چه نزدیك ـ با عنوان جاهلیت مشهور است. این نام همواره با نوعی تحقیر و خواری همراه بوده است. جاهلیت دو مرحله دارد؛ جاهلیت اولی كه متعلق به دوران پیش از اسلام است3 و جاهلیت اخری كه مربوط به اوان ظهور اسلام و اندكی بعد از آن است. به نظر می رسد دوران اخیر را به جهت پاره ای مشابهات و همچنین تحریك حسّ حمیت و مردانگی به جاهلیت می نامند.
حمزه یكی از مفسران قرآن كریم معنای جاهلیت را دوگونه دانسته؛ ضد علم و دیگر ضد حلم. گلدزیهر معنای نادانی و جهل را برای جاهلیت، معنای ثانوی آن می داند و معتقد است كه در مقابل حلم بودن معنای اول آن است . به نظر می رسد كه او نیز متأثر از تفسیر حمزه است و خشن بودن، ناهنجار بودن، سخت و خودستا بودن را از معانی نخستین كلمه جاهلیت می داند.
احمد امین4، محقق معروف مصری نیز در این راستا همراه گلدزیهر است و می گوید معنای اصلی جهالت، سفاهت و خودستایی و غضب است.
در آیه 33 از سوره احزاب، مراد از جاهلیت اولی را دوران به دنیا آمدن حضرت ابراهیم دانسته اند و جاهلیت اخری را مربوط به دوران ظهور حضرت محمد(ص) می دانند. درباره آغاز و پایان جاهلیت اختلاف است به گونه ای كه آن را فاصله زمان حضرت نوح و ادریس و یا آدم و نوح و یا زمان حضرت موسی و عیسی و همچنین فاصله بین زمان حضرت عیسی و حضرت پیامبر اسلام(ص) می دانند و گاهی نیز به فتح مكه به عنوان دوران جاهلیت اشاره دارند.5
اكنون پرسش اصلی و اساسی این است كه آیا از دیدگاه آیات قرآن، همه آنچه كه فرهنگ جاهلی را شامل است، مطرود بوده و یا اینكه پاره ای از اجزاء به میراث مانده فرهنگ و اندیشه جاهلی را می توان به عنوان نكات مثبت آن برگرفت؟
بنا به اعتقاد محققان، در قرآن كریم، جاهلیت به عنوان یك اصطلاح دینی به معنای منفی آن است كه خود شالوده ای است كه واژه كفر بر روی آن بنا می شود.6 بنابراین در صورت اخیر ما نمی توانیم از دل فرهنگ و اندیشه جامعه جاهلی هیچ نكته مثبتی را به عنوان ممیزه فرهنگ انسانی برگیریم؛ چرا كه جاهلیت ریشه و سرچشمه تمامی اعمال مربوط به كفر بود. شاید یكی از دلایلی كه لغویان قدیم عرب جهل را متضاد علم می دانستند و آن را به معنای نادانی می گرفتند وجود بسیاری از اوصاف منفی در دل این كلمه باشد، اما در بین محققان، عده ای نیز واژه جهل را نقطه مقابل حلم دانسته اند كه ازجمله آنان ایگناتس گلدزیهر (1921 ـ 1850م) خاورشناس معروف مجارستانی است.
او نظیر كاری كه دكتر طه حسین مصری در دو كتاب معروف خود «فی الشعرالجاهلی» و «فی الأدب الجاهلی» انجام داد، بسیاری از موارد استعمال كلمه جهل را در اشعار عرب دوران جاهلی گردآوری كرده و نتیجه گرفته است كه عقیده متداول اول سنتی درباره جاهلیت از بنیاد غلط بوده است.7
اما می بینیم با همه بار منفی كه این كلمه در دوران پیش از اسلام داشته، پاره ای از صفات برجسته نیز در میان اعراب جاهلی متداول بوده است كه اینك به آنها اشاره ای خواهیم داشت:
حمیة: یعنی تعصب برای دفاع از آنچه هر كس باید از آن دفاع كند.8
حفیظة: پاسداری غیرت مندانه از شرف شخصی.
إباء: منع و جلوگیری از اینكه آبرو و شرف شخص آلوده گردد.
حال با توجه به نكات منفی كه از فرهنگ جاهلیت گفتیم، وجود صفات یادشده به همراه پاره ای دیگر از فضایل مثبت؛ مثل میهمان دوستی و دفاع از غیرت با هم قابل جمع نیستند، اما راه حل منطقی آن است كه بپذیریم همه این صفات به عنوان صفات شخصی یك انسان اصیل قابل پذیرش است؛ نه صفاتی كه وامدار اندیشه و فرهنگ جاهلی باشد.
شاكله اصلی فرهنگ جاهلیت و روح اندیشه حاكم بر آن از واژگان و مفاهیمی چون كبر و غرور و اظهار بی نیازی و همچنین خویشاوندی خونی كه به عنوان كاراترین عناصر در حفظ قومیت و وحدت اجتماعی مطرح بوده اند تشكیل می شد و قرآن در مقابل پیوند خونی، كلیدی ترین و راهگشاترین مفهوم حفظ وحدت اجتماعی یعنی «امت» را جایگزین آن كرده است.
در اندیشه جاهلی نمی توان نكته كانونی را یافت كه همه چیز در مدار آن به وحدت كامل رسیده باشند، اما در جهان بینی قرآن همه چیز در مفهوم «الله» و مركزیت او در عالم خلاصه می شود. به قول پروفسور ایزوتسو:
«در تمام اندیشه قرآنی این فكر الهی است كه حكومت می كند و لاغیر… در تمام قرآن این خداوند است كه سخن می گوید و اندیشه خود را در نمایشگاه صفات مبین آن ارائه می دهد. خدا در قلب و مركز جهان هستی قرار دارد. در دایره تفكّر جاهلیت، نه انسان از جایگاه ممتازی برخوردار بود و نه خداوند موضع مركزی در قبال پدیده های هستی اختیار كرده بود، بلكه به نحوی دیگر جهان بینی دوران جاهلی جهان بینی انسان مدارانه بود. فضایل انسان همان فضایل قبیله ای بود كه به آن تعلق داشت».9
اتفاقاً در همین موضع، جای تحلیل گسترده تری وجود دارد و آن اینكه در بین كلمات وارده قرآنی لفظ جلاله «الله» از بالاترین بسامد برخورد است10 و این خود مبین آن است كه در واقع یك روح به هزاران زبان گویا بر قرآن كریم مُشرِف است و آن روح حضرت الوهیت است كه بر كلمات و آیات قرآنی دمیده است تا در پرتو نسیم روح بخش آن، مستمعان، جانی تازه كرده و با بهره مندی از آیات آن به ادامه حیات ایمانی خود بپردازند.
اما چه شده است كه اعراب جاهلی یكباره این لیاقت را یافتند كه برای نخستین بار در بین اقوام امّی به مرتبه و درجه اهل كتاب بودن و مخاطب وحی واقع شدن ارتقاء مقام یافتند؟11
در واقع به نظر می رسد كه پاسخ اصلی این سؤال نیز نهفته در خود كلمه جهل باشد! مگر نه این است كه اعراب از دیدگاه قرآن، كافر كیش ترین و منافق پیشه ترین اقوام بوده اند؟ «الأعراب أشدّ كفراً و نفاقاً» بنابراین می بایست بذر عالی وحی در حقیرترین نقطه عالم كه همانا شبه جزیره عربستان بوده باشد ریخته شود تا از این تعارض دو گانه مكین و مكان، نتیجه و رهاورد كمال و ارتقا به درجه اعلای انسانیت ظهور و نمود پیدا كند.
شاید با این جواب به نیمی از پاسخ چرایی عربی بودن زبان وحی نیز برسیم، چرا كه این دو موضوع تقریباً از جهاتی به هم مربوط و وابسته اند.
اكنون لازم است كه به پاره ای از آیات وارده در خصوص جهل نگاهی داشته باشیم، پاره ای از سُوَر قرآنی كه كلمه جهل در آنها آمده مكّی و پاره ای دیگر مدنی اند، یعنی سوره های بقره، آل عمران، مائده، نساء و فتح، مدنی بوده، و سوره های اعراف، هود، یوسف، فرقان، قصص و احزاب، مكی اند.
در آیه 273 سوره بقره جاهل به عنوان فردی بی اطلاع و ناآگاه درباب موضوع خود ذكر گردیده است؛ در اینجا كلمه جاهل، نقطه مقابل عاقل است كه جاهل با فعل (یحسَبُ = می پندارد) به قضاوت درباره امور می پردازد.
در آیه 199 از سوره اعراف با آوردن «و أعرض عن الجاهلین» یك نكته بسیار مهم اخلاقی نتیجه گیری می شود كه آن در واقع پس از پیامبر اكرم(ص) خطاب به همه مؤمنانی است كه به عشق آیات می زیند و به عشق آن می میرند، و اینكه هر انسان بزرگوار و كریمی اخلاقاً یا با جاهلان در نمی آویزد و یا به فرض درآویختن یا درآمیختن، كریمانه و بزرگوارانه اعراض می كند؛ زیرا برخورد عالم با جاهل و جهالت به گونه ای كه درگیری را سبب شود از وسوسه های شیطانی است و به تعبیر شیخ اجل: «حكیمی كه با جُهّال در افتد توقع عزت ندارد؛ كه سنگی است گوهر همی شكند».
قرآن كریم در آیه 63 سوره فرقان كه جای تحلیل اخلاقی گسترده ای را نیز می طلبد، یكی از صفات برجسته و ویژگیهای روح بلند مؤمن را این می داند كه وقتی به جاهلی برخورد كرد بزرگوارانه بر او سلام می گوید و طلب سلامتی برای او می كند.
به نظر می رسد آیاتی كه تنها از جهل و جاهل بودن به عنوان صفتی منفی در مقابل كلمه علم و عالم به كار می رود، تنها صفاتی برگرفته از جاهلیت اند، نه صفاتی مرتبط به فرهنگ جاهلیت به معنای خاص و مورد نظر كلمه. شاهد مثال برای این موضوع، آیات 89 و 33 از سوره یوسف است كه حضرت یوسف در حدیث نفسی كه با خود دارد و همچنین بار دیگر در گفتمانی كه با برادران خود دارد ناگزیر از بكارگیری این كلمه است «و أكن من الجاهلین + إذ أنتم جاهلون»، زیرا كاربرد كلمه جهل در زمان یوسف صدیق(ع) كه بی تردید پیش از فرهنگ عهد جاهلی بوده بنا به نصّ صریح قرآن تنها نقطه مقابل كلمه علم بوده و بس، اما این كلمه تنها در عهد جاهلی است كه حسّاسیتهای ویژه ای را در خود جمع كرده است.
یعنی در دوره و عصر جاهلی كه اتفاقاً یكی از ادوار تقسیم بندی های ادبیات، تاریخ، فرهنگ و قومیت عربی نیز به شمار می رود، شاید بتوان اندكی حق به مستشرقانی داد كه در تحلیلهای خود زیاد در بند آن نبودند كه واژه جهل را دقیقاً نقطه مقابل علم بدانند؛ زیرا فرهنگ جاهلی با خود مقتضیات دیگری را نیز همراه داشته است كه به تعبیر كریمه قرآنی «یظنّون بالله غیرالحق ظنّ الجاهلیة»(آل عمران/154) و یكی از مقتضیات یا شاخصه های فرهنگ جاهلی، رواداشتن گمانهای ناصواب درباره خداوند كریم بوده است.
بنابراین قرآن كریم حتی اعتقادات ذهنی فرهنگ و اندیشه جاهلی را نیز درباره خدا كه مبنای جهان بینی آن قوم را تشكیل می داده، در آیات خود زیر سؤال برده است كه قطعاً از این گمانهای غلط درباره خداوند، اعتقاد به میانجی گری از طریق شفاعت بتان ساختگی را باید ذكر كرد (لیقرّبونا إلی الله زلفی).
بسیار بجاست كه در اینجا به پاره ای از باورهای دینی عهد جاهلی اشاره ای شود و آن اینكه اعراب عهد جاهلی به دین خاصی مثلاً یهودیت یا نصرانیت گرایش و رغبتی نداشتند، از این گروه در تاریخ به عنوان اعراب معطّله یاد می شود. بیشتر اینان به موضوع بعثت و معاد به چشم انكار می نگریستند و حیات مادی و پایان عمر را به دهر منسوب می كردند، مسأله مهم بعث و ارسال رُسُل را هم غالباً منكر بوده اند و در عین انكار سعی داشتند كه از طریق نیایش بتان و تقدیم كردن قربانی گامی جهت تقرب به صانع عالم بردارند.
در سوره انفال، آیه 35، نیایش آنها به گونه صفیرزنی و دست افشانی ذكر گردیده كه ظاهراً نشانی از مراسم ادیان بدوی بوده است: «و ما كان صلاتُهُم عند البیت إلاّ مُكاءً و تصدیةً».
اعراب عهد جاهلی همچنین به وجود غول و عفریت نیز اعتقاد داشتند.
پاره ای از دیانات جاهلی پرستش برخی از اجرام سماوی را دربرداشت و ظاهراً نیایش خورشید و ماه به اعتقاد محققان از بابل یا از ریشه مشترك عقاید اقوام سامی در بین آنها باقی مانده بود.12
یولیوس ولهاوزن (J.Wellhausen ) محقق معروف آلمانی، هم نوا با پاره ای دیگر از نویسندگان قدیم یونانی و رومی معتقد است كه:
«جاهلیت جز بر سبیل تمسّك به تقالید و رسوم آباء اولین، چندان تعصب و رسوخی در عقاید دینی نداشته است، و آنچه مشركان را در مقابل آیین جدید به مقاومت وا می داشته است بیم از خطر زیانهای بازرگانی و كراهت از قبول محدودیتهای شرایع دیگر بوده است. چنان كه رسم زنده به گور كردن دختران هم هر چند در اصل شاید نوعی از آن قربانی كه فنیقیان در مورد بعل و مولك اجرا می كرده اند بوده است، در ادوار اخیر عهد جاهلی به احتمال قوی ناشی از فقر و شقاء بادیه و از باب ترس از مخارج نگهداری آنها باید بوده باشد».13
نام برخی از بتان عهد جاهلی نیز آن گونه كه در كتاب «الأصنام» كلبی آمده به قرار زیر است:
لات، عزّی، هُبَل، ودّ، سعد؛ كه سعد به صورت صخره ای در نزدیك جده، و ودّ در حدود دومة الجندل قرار داشت.
طبق نقل كلبی الهه های مربوط به عهد جاهلیت شامل سه دسته بوده است:
1. دسته ای كه مورد نیایش عموم مردم بوده است و شامل هُبَل و خدایان سه گانه لات و منات و عزّی بوده است.
2. بتانی كه مورد نیایش چندین قبیله قرار می گرفته اند.
3. بتهایی كه بر حسب اساطیر قوم از حال انسانی بدان صورتها درآمده بودند؛ مثل إساف و نائله ـ سواع و نسر ـ یعوق و یغوث.
ذكر پاره ای از این بتان در كریمه 23 سوره مباركه نوح آمده است:
«و قالوا لاتذرنّ ءالهتكم و لاتذرنّ ودّاً و لاسُواعاً و لایغوث و یعوق و نسراً».
قریش آلهه سه گانه را همراه با هبل، بنات الله (= دختران خدا) می خواندند. در تاریخ این اوثان ساختگی اهمیت هبل از همه افزون تر بوده است. مشهور است كه آن را از عقیق سرخ به صورت انسان ساخته بودند و در كعبه بالای چاه خالی از آب نصب كرده بودند. نیایش كنندگان نذر و نیازهایی را كه برای او می آوردند درون گودالی كه بت در آن قرار داشت می انداختند. چون یك دست بیشتر نداشت، دستی از طلا برایش ساخته بودند. در پیش روی او هفت چوبه تیر برای فال گیری نصب شده بود كه ازلام خوانده می شد[و بعدها در یك حكم صریح قرآنی (مائده/90) ازلام نیز از اعمال پلید شیطانی خوانده و مردود گشت] و قربانیان خود را در نزد این بت بزرگ قربان می كردند، بزرگداشت و تكریم قریش در حق هبل چشمگیر بود؛ چنان كه ابوسفیان در جنگ احد آن را همراه خود داشت و شعار «اُعلُ هُبَل» سر می داد و رسول اللّه نیز در جواب وی شعار معروف «الله أعلی و أجلّ» را بر زبان جاری می كرد. پاره ای از محققان به اشتباه نام هُبَل را از نامهای قدیم اللّه گرفته اند كه نظریه ای است كاملاً بی اساس و از بنیاد غلط.14
از تركیبات دیگر كلمه جهل در قرآن كریم با توجه به فرهنگ جاهلیت، تركیب «حكم الجاهلیة» است. تابعیت كردن از هوی و هوس و مطابق نفع و سود خود داوری كردن، ملاك و معیار احكام قضایی آن زمان بوده است. این مفاد در آیه 50 از سوره مباركه مائده آمده است.
در آیه 26 سوره فتح به تركیب تازه ای از این كلمه بر می خوریم و آن «حمیة الجاهلیة» است. حمیت جاهلیت یعنی غرور شرك ورزیدن، روح مغرورانه مقاومت در برابر هر آنچه شالوده و بنیاد زندگی قبیله ای را تهدید می كرد15 و یا به گفته پروفسور آرتور جان آربری (1969 ـ 1905):
«غرور و نخوت بی حدّ و اندازه ای كه در دوره های گذشته سبب خونریزی های خانوادگی بی شمار در بیابانهای عربستان شده بود، اینك اعراب مشرك را از شهر و بیابان به سیاست و آزار بی رحمانه محمد و پیروانش كشانده بود».16
بنابراین در مقوله معنایی جهل، آنچه كه در وهله نخست از این كلمه برداشت می شود، طبع سركش و تند آدمی است كه با كوچك ترین عاملی تحریك شده و طغیان می ورزد و آدمی را به هر نوع عمل جسورانه و گستاخانه ای وادار می كند.17
همچنین در اوضاع و احوال كلمه جهل در خلال بررسی آیات مربوطه، نتیجه حاصله معطوف است به نوعی از روش دشمنانه و تعرّض و خصومت به عقیده و بینش توحیدی دین اسلام كه در ذهن بسیاری ازمخالفان، پیامبر(ص) مردی بیش از اندازه سختگیر و دقیق بود و گذشته از آن، از آنان توقع داشت كه از آداب و عادات ریشه دار و همچنین بتهاشان دست بردارند».18
قرآن كریم در سوره نحل، آیات 59 ـ 58، به توضیح بسیار شفافی نسبت به یكی از فاحش ترین آداب غلط جاهلی برآمده است؛ و آن رسم زنده به گور كردن دختران می باشد:
«و إذا بشّر أحدهم بالأنثی ظلّ وجهه مسودّاً و هو كظیم. یتواری من القوم من سوء ما بشّر به أ یمسكه علی هونٍ أم یدُسّه فی التراب ألا ساء ما یحكمون»
و هرگاه یكی از آنان را به دختر مژده آورند، چهره اش سیاه می گردد، درحالی كه خشم [واندوه] خود را فرو می خورد. از بدی آنچه بدو بشارت داده شده، از قبیله [خود] روی می پوشاند؛ آیا او را با خواری نگاه دارد، یا در خاك پنهانش كند؟ و چه بد داوری می كنند.
به نظر می رسد كه بند آخر آیه 59 سوره نمل به گونه ای تأویل كریمه «أفحكم الجاهلیة یبغون» باشد، زیرا آن قوم به علت داوری و ارزش یابی غلط كه نتیجه شناخت نادرست آنان بوده است، دختران بی گناه خود را زنده به گور می كردند. «بأی ذنب قتلت؟»
رسوم غلط دیگر كه در قاموس قرآن نكوهش شده و در فرهنگ جاهلیت رایج بوده عبارت است از: شراب خواری بی حدّ و حصر، قمار (برد و باخت مال و در بعضی موارد چیزهای دیگر زندگی در نوعی از بازی)، بت پرستی كه رسم اصلی ومركزی اعراب عهد جاهلی بوده است، تیرهای قرعه (لاتاری) و موارد دیگری از این دست كه خداوند در آیه 90 از سوره مائده همه آنها را از اعمال پلید شیطانی دانسته و اجتناب و دوری از آنان را بر همگان فرض كرده است.19
رسوم و اعمال غلط عهد جاهلی كم نیستند؛ همان طور كه احوال روحی و عاطفی نیز در آن دوره برجستگی و امتیازات خاص خود را داشته است.
بنابراین قرآن كریم در برخورد با فرهنگ و آیین عصر نزول بسان یك مهندس و یك معمار ساختمان عمل كرده است؛ همان گونه كه یك معمار برای احداث یك بنای جدید از حداكثر مصالح و موارد موجود در مكان برای ساختن بنای آتی بهترین استفاده را می كند. انعكاس قرآن در برخورد با فرهنگ و رسوم جاهلیت در مقام تشبیه، مهندسی عمل كردن است، شراب در قرآن به یكباره تحریم نشد، بلكه محصول تحمل و یا تحمیل شرایط محیط بوده است و همچنین در دیگر احكام.
در واقع این سنت قرآن، فصل ممیزه قرآن با همه حركتهای روشنفكری در عالم است و هم علت شكست حركتهای روشنگری در جهان! زیرا روشنفكران و نهضتهای روشنفكری سنگ بنای اولیه را در ویران سازی فرهنگ موجود گذاشته و در فكر و ذهنیت خود به فربه كردن فرهنگ مطلوب خود می اندیشند، اما در میدان عمل ره به سر منزل مقصود نبرده و با دستی تهی یا پر از خیال بر می گردند. جاهلیت در قرآن نیز دارای نكات مذموم و زشتی است و در عین حال، نمودارهای مثبت و برجسته عهد جاهلی چنان كه درمتن نوشتار توضیح داده شد، در خور دفاع و شایسته احترام، و از طریق جداسازی زیانها و سودهای آن فرهنگ و به وسیله نقد دقیق با معیارها و موازین مربوطه، بهتر و بیشتر می توان به روح و شیرازه اصلی فرهنگ جاهلیت پی برد.
پی نوشتها:
1. برای آگاهی بیشتر درباره واژه جهل در قرآن بنگرید به: فرهنگ موضوعی قرآن مجید، تدوین كامران فانی، بهاء الدین خرمشاهی، انتشارات ناهید، تهران، 1376، صفحات/182، 162، 161، 154. و همچنین كتاب المعجم الإحصائی لألفاظ قرآن الكریم تألیف دكتر محمود روحانی.
2. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، 102.
3. مبنای این تقسیم بندی قرآن كریم است (سوره احزاب آیه 33)
4. مؤلف آثاری چون: زعماء الإصلاح فی العصر الحدیث، ضحی الاسلام، ظهر الاسلام، فجرالاسلام.
5. دكتر آذرتاش آذرنوش، راه های نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی (همراه با واژه های فارسی در شعر جاهلی)، 16،15، چاپ دوم با تجدید نظر، بهار 1374، انتشارات توس.
6. توشیهیكو ایزوتسو، خدا و انسان در قرآن، 263.
7. برای اطلاع از تحقیقات گلدزیهر بنگرید به:
ighaz Goldziher, muhammed amische studien (Halle, 1883) , I, 319 ff.
و همچنین دو كتاب دیگر از او: العقیدة و الشریعة فی الاسلام/ مذاهب التفسیر الاسلامی.
8. این تعاریف برگرفته از كتاب خدا و انسان در قرآن ایزوتسو، صفحات 60 ـ 259 می باشد.
9. همان، 3،2و 91.
10. لفظ جلاله «الله» در قرآن كریم 2699 بار همراه با 5 بار اللهم كه صورت منادای آن است و در مجموع 2704 بار به كار رفته است. ر.ك: جلد دوم كتاب المعجم الإحصائی لألفاظ قرآن الكریم، تألیف دكتر محمود روحانی.
11. ر.ك: خدا و انسان در قرآن، 98.
12. ر.ك: در قلمرو وجدان، عبدالحسین زرین كوب، 49ـ48، چاپ دوم، انتشارات سروش (با تجدید نظر و اضافات 1375).
13. همان، 49.
14. ر.ك: كتاب الأصنام، تألیف كلبی و همچنین منبع پیشین، صفحات 1 ، 49 ، 50.
15. ر.ك: مفاهیم دینی ـ اخلاقی در قرآن مجید، تصنیف پروفسور ایزوتسو، ترجمه دكتر فریدون بدره ای، نشر و پژوهش فرزان روز، چاپ اول، تهران، 1378، صفحه 70.
16. ر.ك: منبع پیشین، برای اطلاع بیشتر از نظریات آرثورجان آربری ( Arthur john Arbery) بنگرید به كتاب عقل و وحی در اسلام و همچنین ترجمه مشهور او از قرآن به زبان انگلیسی:
The Quran inter preted by Arthur john Arbery (Qum, center of islamic, studies) introduction.
انتشارات پیوند جم، تهران، فروردین 75، چاپ اول، مشتمل بر 858صفحه.
17. مفاهیم دینی اخلاقی در قرآن مجید، ایزوتسو، 71 ـ 70 با اندكی تغییر و تصرف.
18. همان.
19. برای اطلاع بیشتر از فرهنگ و آداب و رسوم جاهلی بنگرید به منابع ذیل:
التفسیر الكبیر، للإمام فخرالرازی، 15/159 و 4/230 و 2/99.
تاریخ التمدن الاسلامی، جرجی زیدان، 3/238.
المستطرف، أبشیهی، 2/96.
تاریخ یعقوبی، 1/211 ـ 231.
مختصر دائرة المعارف اسلام، فرانتس بوهل محقق دانماركی، صفحات 618 ـ 617، الملل و النحل، شهرستانی.
و منابع تاریخ ادبیات عرب كه بخشی از آن به عهد جاهلی اختصاص یافته است؛ مثل:
تاریخ ادبیات عرب، تألیف شوقی ضیف
تاریخ ادبیات عرب «عهد جاهلی»، تألیف م. عبدالجلیل
تاریخ ادبیات عرب، تألیف حنا الفاخوری
تاریخ ادبیات عرب، تألیف كارل بروكلمان، محقق و مستشرق آلمانی.